آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . .
دانلود بروز ترین ها
دانلود آهنگ جدید
دانلود فیلم جدید
-----------------------------------
موزیک 2 پی سی دات آی ار (music2pc.ir) را به خاطربسپارید
ایمیل : goldenstar@chmail.ir
:: مدیر وب سایت : ح.الف